ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
چقد شبیه ماهی هستی،
پرشتاب در عشق،
ترسو در عشق،
هزاران زن را در من کشتی
و ملکه شدی...
نزارقبانی
برای بارِ هزارم میگویم...
که دوستت دارم.
چگونه میخواهی شرح دهم
چیزی را که شرح دادنی نیست!
نزار_قبانی
اولین بارکه مرادیدی بی جان بودم
روحی درونم دمیده نبود
چشمانم کسوف بود
ولبانم سرگردان صحرای حجاز
اولین بار که دیدمت
ستاره ای روی دوش تو بود
ازکهکشان های عاشق
از خلقت خدایی دیگر که در این هستی نمی گنجید
روح درونم دمیدی
لبانم را سیراب اقیانوس آرامت کردی
چشمانم را سرشار از حرارت خورشید کردی
آنگاه
مرا رها کردی
با سنگی روی سینه ام
آخرین باری که مرا دیدی
چشم داشتم
لب داشتم
روح داشتم
اما تو را نداشتم
به ستاره ات بازگشته بودی
پیش خدایت
نزار قبانی
من دوستت دارم
هزار هزار
پس بگریز از من
از آتشم !!
از دودم !!
ڪـہ در دنیا ندارم چیزے
جز چشم هاے تو و
غم هاے خویش ...
" نزار قبانے "
نه تگرگ آشفتهام میکند،
و نه محاصرهی برف پریشانم
مقاومت میکنم
گاه با شعر
و گاه با عشق
دیگر هیچ چیزی جز آنکه
دوستت داشته باشم
و شعر عاشقانهای برایت بنویسم...
أحبنی و قل!
لا أریدک أن تحبنی بصمت.
نعم لا ارید الحب فی قبر الصمت...»
⠀
⠀
دوستم داشته باش و بگو!
نمیخواهم بیصدا دوستم داشته باشی.
من آری به عشق را
در گوری از سکوت نمیخواهم...
⠀
نزار_قبانی