ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
در واقع یکی از دلایل عوضی بودن این دنیا این است که
آدمهاش «هر غلطی» واقعا و به معنای حقیقی کلمه «هر غلطی» که خواستهاند کردهاند ...!
شرط میبندم اگر غلطی هست که نکرده باشند
به خاطر دلسوزی و شرافت و این جور چیزا نبوده. لابد نتوانستهاند بکنند !
این چیزی نیست که من تازه کشفش کرده باشم.
هزاران سال است که هر کس ذرهای شعور داشته باشد این را فهمیده ...
وقتی دل دستهایم
تنگ میشود برای انگشتان کوچکت
آنها را میگذارم برابر خورشید
تا با ترکیبی از کسوف و گرما
دوریات را معنا کنم
مصطفی مستور
از کتاب دستهایت بوی نور میدهند
در این هستی غم انگیز
وقتی حتی روشن کردن یک چراغ ساده ی دوستت دارم
کام زندگی را تلخ می کند
وقتی شنیدن دقیقه ای صدایِ بهشتی ات
زندگی را
تا مرزهای دوزخ
می لغزاند
دیگر نازنین من
چه جای اندوه
چه جای اگر
چه جای کاش
این حرف آخر نیست
به ارتفاع ابدیت دوستت می دارم
حتی اگر به رسم پرهیزکاری های صوفیانه
از لذت گفتنش امتناع کنم
مصطفی مستور
شب ها
وقتی ماه می تابد
من روحم را بر می دارم
و سفر می کنم به دورها...
باید اعتراف کنم که من همیشه آدمهایی را که با یک نگاه عاشق میشوند ملامت میکردم.
مادربزرگم اعتقادات عجیبی داشت،
یکی از آنها این بود که اگر چیزی را سرزنش کردی دیر یا زود خودت گرفتارش میشوی.
مصطفی مستور
عشق و چیزهای دیگر
اگر زنی در کار نباشد ، عشقی هم در کار نیست !
شکسپیر و حافظ و رومئو و ژولیت و شیرین و فرهاد، وِل معطّلاند !
اگه روزی زنها بخواهند از این جا بروند،
تقریباً همهی ادبیات و سینما و هنرِ دنیا را باید با خودشان ببرند ...