| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | ||||||
| 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
| 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
| 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
| 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
| 30 | 31 |
با تو
زیر باران
دست در دستت
مست و حیران می روم
گرچه راهش
سخت و ناهموار و بد
با تو امّا
شتابان می روم
من چه خوشبختم
که کنار توام
با تو تا
انتهای
این خیابان می روم.
مریم ابراهیمی
دردی که از تو دارم
شیرین تر از نبات است
جانا که با تو بودن
زیباترین حیات است
صبحم به یاد چشمت
آغاز می شود یار
هر روز من به عشقت
پربار می شود یار
من مانده ام به یادت
هر روز و شب پریشان
تو هستی از من و دل
هم شکی و گریزان
ای عشق نابهنگام
من دارم دوست
بر ما نظر نما تا
چشمم شود روشن
بر روی همچو یوسف
من گشته ام زلیخا
آن روی دلربا را
مریم ابراهیمی
در دوردست
درخشان تر می تابد
خورشید
انجاگویی
عشق
سایه فکنده
و انسانیت موج می زند
مریم ابراهیمی
"سلام"
سلام بر" زندان بان "قلبم...
در خیالم نشسته ام...
نشسته ام....
و امید می بافم...
که روزی تو بیایی!!..
و زنجیری که با تیر نگاهت !!!
بر پایم زدی ....
باز کنی !!!!
ای نازنین دلدار!!!!
پایم بسته ای...
به قفل نگاهت!!...
چشمهایت ،چنان مرا!!!
مسخ کرد ..!!
که توان رفتن !...
و دل کندن نمانده...!!
و سالهاست .....
سالهاست..!!!
نشسته ام و در خیالم...
با کلید عشقت!!!!
این قفل سنگین را باز میکنم...
و آسوده بال !!!!
به سویت ،پر میگشایم ....
و درآغوش محبتت!!!..
جا میگیرم ......
و آن روز!!....
من ازادترین!!!
اسیر دنیا هستم.....
مریم ابراهیمی
عشق باشد یک خیال
ویک سرآب
می‌برد از خاطرت هر که
را مانند آّب
خود کُند . در جان وروحت
پیچ و تاب
تا ندانی چیست کار صواب
ونا صواب
مریم ابراهیمی
دلتنگم!!!...
دلتنگ، روزها..
ساعت و دقیقه ها...
وحتی ثانیه ها....
ثانیه ها ی با تو بودن..!!
باتو ماندن !!!
با تو زیستن!!
من در خاطرات دور....
جامانده ام!!!
"انجماد" قلبم
در میانه ی سرمای
بی مهریت.!!
وانتظار سخت
و بی فایده ام!!!
دلتنگی مرا بیشتر می‌کند
بیشتر و بیشتر......!!!
مریم ابراهیمی
"شب "
از نیمه می‌گذرد
تنهاصدای
تیک تیک ساعت!
درگوشم می‌پیچد !!
وصدای" تپش قلبم "
که "دلتنگ" است
هنگامه ی شب !
درد
بیشتر می سوزاند!!
و درد "دلتنگی"
جانسوزتر از هر دردی!
"دلم گرفته "مانند
"پرنده ای" اسیر در قفس!!!...
مریم ابراهیمی
صبح، با یاد" لبخندت "
چشمانم ،را می گشایم
و با "اسب خیال "
به سوی" آغوشت" پرواز می کنم
در خیالم، دستانت را
به گرمی می فشارم!!
و روزم را !
با "برق چشمانت" می سازم
مریم ابراهیمی