یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

من اگر جلوه ی نا امید مطلق به بازگشت،،

من اگر جلوه ی نا امید مطلق به بازگشت،،
یا شبیه اوج قله های باور،
به حبس ابد دم آخر ،،
یا که مشکوک ترین حس در عالم
به اینکه شاید ،،
یک بار دگر فرصتی رو به سر آغاز،
به زیستن باشد
یا که جانم همه باور به طلوعی
در پس غروب آخر .
یا به اینکه شاید باز هم
یه جهانی یه حیاتی باشد
غمی نیست مرا..
چه تمام ،
چه ناتمامش ،،
من فقط به ناگهانش گله دارم ..
به نبود اخرین فرصت و گفتن کلام آخر
که فقط در حد یه لحظه ،
یه جمله
برای
اخرین بار به من داده شود ..
و اگر داده شود ..
باور کن،،
و
باز هم تو مرا باور کن
که
دوباره ،،
و دوباره ،،،
من در آن لحظه فقط اسم تو را یاد کنم،
حتی که اگرمدت هاست ،،،
تو فراموشی یاد ما را
تا ابد، تا آخر،
به غم سرد
زمستان فراموشی ،،
سپرده باشی ..
و بدانی که ز ما یاد تو را،،،
عزمی بر جزم فراموشی نیست ،،


مرتضی ناطقی