ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
مینویسم واژههایی از هیاهوی درونم
از گرههای زمانه
از غمی بر دل نشسته
از تحمل در فرای تاب این تن
انعکاس سوزش صد تازیانه در درونم بی اراده
زجر بیتقصیر هر شب
من به قطره تکه کردم طاقت دریای دردم
نالههای اشک سردم
یک سکوت تلخ، در میان داد مغزم
من به بنبست خیال عاشقانه دلسپردم
دل سیاهم
یک سیه از عفو آدمهای قلبم
یک سیه از شوم اقبال حیاتم
من به تاوان تلالو در جهالت، تیره گشتم
گل که بودم زار گشتم
گل که بودم بوی عطرم تحفه هر رهگذر شد
چینش و بغض گلویم اجرتم در این سفر شد
من به امید مددها در مصیبت گل بگشتم
من ز آدمها به چشم شاپرکها غنچه گشتم
از درون این تحمل من شکستم
من به دنبال شکفتن زیر خرمنهای خاک پوسیده گشتم
رخنه کردم در میان درزها بی نور امید
من شکفتم
در شکفتن خار گشتم ...
محمدرضا علی پور
کوچ هر فصل من از غصه پاییزی نیست
آه از لیلی من، قصه دل بازی نیست
هر که را چینی دل بند به بند حافظ بود
حسرت و مِی به سحر، اشکدگر رازی نیست
عابد از چشم فریبت، نقش قلبش را بافت
در میانتار عشق، صد پود لجبازی نیست
بیهنر بر دل آباد کسی لایق شد
این سکون گر هنرست، رقص مرا سازی نیست
بانگ فریاد زدیم، مهر سکوت نقشی بست
در هق هق مستانه ما، بغض دگر آوازی نیست
گر حسابی ته این عمر فلک از ما خواست
طلب صد بدهی چون بدهد، دلمان راضی نیست
محمدرضا علی پور