یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

محبوبه ی شب پیش تو عرض ارادت می‌کند

محبوبه ی شب پیش تو عرض ارادت می‌کند
رسم ادب را نسترن با تو رعایت می‌کند
تو از کدامین شعر تا، روح اصالت رفته‌ای
کین گونه تیر باورت بر من اصابت می‌کند
ای من سراپا غرق تو، تو، غرق در دنیای خود
هر روز قاب عکس من بی تو شکایت می‌کند
حال و هوا شعر تو نقاشی حال من است
از عشق، از دل خستگی از من روایت می‌کند
زنجیر در پای دلم، پرواز در ذهنم چه سود
وقتی که قانون از خودِ ظالم، حمایت می‌کند
گفتی نماز عشق را هر روز می‌خوانی ولی
هر لحظه قلب من تو را غرق زیارت می‌کند
ای آرزوی گمشده ای باور مصلوب من
حتی به خاک راه تو چشمم حسادت می کند
این روزها باران مرا غرق خیالت کرده است
پس کی خدا آیا، دعاها را اجابت می‌کند
شاید که رفتن قصه‌های شعر را پایان دهد
شاید که شاعر با خودش دارد اهانت می‌کند
من را به آتش می کشد یک جرعه از زیباییت
قلبم به محض دیدنت غسل شهادت می‌کند
سر می کشم عطر تو را قد تمام باغ‌ها
چون که اقاقی پیش تو کسب لیاقت می‌کند
از آن خیابانی که تو رد می‌شوی احساس من
با سمفونی گام تو صید فصاحت می‌کند

مجید ابتدایی

محبوبه ی شب پیش تو عرض ارادت میکند

محبوبه ی شب پیش تو عرض ارادت میکند
شرط ادب را نسترن با تو رعایت می‌کند
ای من سرا پا غرق تو، تو، غرق در دنیای خود
هر روز قاب عکسِ من ، بی‌تو شکایت میکند
حال و هوای شعرِ تو نقاشیِ حال من است
از عشق ، از دل خستگی، از من روایت میکند
زنجیر در پای دلم ، پرواز در ذهنم چه سود
وقتی که قانون از خودِ، ظالم حمایت میکند
گفتی نماز عشق را هر روز می‌خوانی ولی

هر لحظه قلب من تو را، غرق زیارت میکند
ای آرزوی گمشده، ای باور مصلوب من
حتی به خاک راه تو چشمم، حسادت میکند
این روز ها باران مرا، غرق خیالت کرده است
پس کی خدا آیا ، دعا ها را اجابت میکند
شاید که رفتن، غصه های شعر را پایان دهد
شاید که شاعر با خودش دارد اهانت میکند

مجید ابتدایی