ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
در کوچههای تنگ و تاریک
جایی که نور از روزنههای غبار گرفته نمیگذرد
پدران، دل شکسته و قامت خمیده
شرمزده از نگاههای بیصدا
دستهای پینه بستهشان
قصههای تلخ روزگار را حکایت میکنند
نان بر سفره نیست
امید بر لبان کودکان
و بغض در گلو مانده
چشمان مادر، دلتنگ روشنایی
و پدر، گمشده در هزارتوی فقر
که راه گریزی ندارد
(از کجای این مسیر بی انتها باید راه گریز یافت ..؟)
هر شب، در سایههای سرد
اشکها بیصدا میچکند
و قلبها، سنگینی بار زندگی را
در سکوتی عمیق میبلعند
شاید فردا
شاید فردایی روشنتر
اما امروز،
امروز فقط سایهایست از درد
که بر دوشهای پدر
سنگینی میکند.
علی مداح
در سکوت شب،
وقتی ستارهها به نجوا میافتند،
نامت را در باد میخوانم،
و قلبم،
به آوای حضورت میتپد.
تو مانند صبحی آرام،
در دل شبهای تاریک منی،
چشمانت،
شعلههای امید را در من میافروزد،
و لبخندت،
قصهای از مهربانی و عشق است.
هر لحظه که کنارم نیستی،
حسرت لحظهها،
همراه من است،
اما به یاد تو،
تمام دنیا زیبا میشود،
چرا که عشق تو،
نقشی است بر دیوار قلبم،
که هیچگاه محو نخواهد شد.
علی مداح
سخت است دمی مردن کاسوده شوم هر دم
سخت است که بگریزم تا کنده شوم از غم
سخت است که جان آید هر لحظه به دیدارش
سخت است به پا ماندن در بغض فراوانش
سخت است که بیخوابم، هر شب ز هوای او
سخت است که دل باشد، بیتاب و جدا از او
سخت است که دل بی تو، آرام بگیرد باز
سخت است که بنشینم، در حسرت و در آواز
سخت است که شبها را، بی یاد تو بیدارم
سخت است که روزم را، بینام تو بگذارم
سخت است که در هر دم، باشد به هوایش دل
سخت است که بنشینم، بیحسرت و بیحاصل
سخت است که در هر دم، یادش برود از دل
سخت است که پیمانها، اینگونه شود باطل
سخت است که بیدیدار، از غصه رها باشم
سخت است که بیلبخند، از درد رها باشم
سخت است که در این شب، با یاد تو بیدارم
سخت است که در این غم، بیعشق تو بیمارم
سخت است که عشق من، اینگونه شود خاموش
سخت است که این دل را، با درد شود همدوش
علی مداح
در کربلا میان عطش، جان میدهم حسین
با یاد عشق تو، دل و جان میدهم حسین
هر قطره خون تو شده دریای عشق ناب
من نیز در پی تو، ایمان میدهم حسین
در آسمان دل تو همان ماه من شدی
من دل به نور روی تو، آسان میدهم حسین
با عشق تو به پای حرم سر به سجدهام
در هر نفس، به یاد تو، فرمان میدهم حسین
دریای کرمت به دلم نور میزند
هر لحظه از غمت، به تو جان میدهم حسین
از داغ کربلا دل و جان شعلهور شده
من در میان اشک، غزلخوان میدهم حسین
با سوز دل نوای غمت را سرودهام
این شعر را به عشق تو، جانان میدهم حسین
علی مداح