آخرین حیرت، زمانی ست
که دیگر پی می بری
چیزی تو را به حیرت وا نمی دارد...
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
ما همدیگر را می بینیم، تلاش مان را هم می کنیم،
اما چیزی رخ نمی دهد.
بعد از آن، هر وقت همدیگر را می بینیم
شرمنده ایم و روی مان را از هم بر می گردانیم.
(ریچارد براتیگان)
و شکارچی مهربانی دارد میآید
که اسلحهاش
تنها یک گل سرخ است
ریچارد براتیگان
هرچقدر بیشتراحساس تنهایی کنی،
احتمال شروع یک رابطه ی احمقانه،
بیشترمی شود.
چه فلاکتی بدتر از این
بوسه ای را به وضوح به یاد آوری
که هرگز رخ نداده است
مثل دری که بر پاشنهء فراموشی میچرخد
بهآرامی از نظر محو شد
زنی که دوستش داشتم
و بارها میان نوازشهای من
همچون گوزنی مکانیکی به خواب رفته بود
و من در سکوت فلزی رٶیاهایش درد کشیده بودم.
ریچارد براتیگان