ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
نبردم با تو آخِر قصه را، اما نمی مانم
تو را وا میگذارم با خودت تنها، نمی مانم
شبی رد میشوم با کوله باری غصه از کویت
صدایت می زنم آهسته و آنجا نمی مانم
نمی مانم که مشهورم کند از تو بریدن ها
که حتی یک دم دیگر در این غوغا نمیمانم
درآویزم به دامان صبوح و می روم با او
که در سکر غبوق و در شب یلدا نمی مانم
کنون از پیله ی تنهایی ام بیرون شدم، دیگر
کنار شعله ی آتش چنان پروانه می مانم
و روزی می روم از گیر و دار زندگی بیرون
خیالت جمع روی دست این دنیا نمی مانم
رضا محمدصالحی
دریای من آغوش ِخود را مرمری کن
امشب برای جاشوان ات دلبری کن
سمفونی باد و صدف را بشنو امشب
بزمی مهیا شد بیا خنیاگری کن
هر شب اگر در ساحلت بزم سکوت است
امشب مرا مهمان رقصی بندری کن
صد موج برمی خیزد از آغوش گرمت
در حلقه ی رقصنده هایت داوری کن
سنجیده ایمان ِادب را جذر و مَدّت
در کافرستان غزل ، پیغمبری کن
تصویر ماه افتاده بر رخسارت امشب
این گوی و میدانت، بیا افسونگری کن
رضا محمدصالحی
شبهای گیسوی تو و
مهتاب چشم ات
میخانه ی روی تو و
گیلاس لب هات
لحن تمنای من و
نازِ نگاهت
...
اینها بماند !
بالا مکانی !
چند آسمان تا سرزمین بکرِ اندام تو راه است ؟
در خلوت همواره ام یاد تو اغلب می تراود
نوستالژی زیبای من!
تکرار شد
ناز نگاه و
شب های گیسوی تو و
میخانه ی روی تو و ...
هی می شود تکرار دل مشغولی ام
هی نامکرر !!!
رضامحمدصالحی