ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
تریاک دو چشم تو کشیدن دارد
مشـروبِ لبـان تو چشیدن دارد
عیّاشتر از باد ندیـدم هــرگــز
در باد ولی، موی تو دیدن دارد
داریوش فرزانه
مرا ببخش!
من همینم...
دستی که مدام مینویسد و خط خطی میکند؛
دلی که در خواب شاپرکها پرسه میزند؛
و عقلی که سایهی هر دو را با تیر میزند!
داریوش فرزانه
زیبای من
میخواهم رازی را به تو بگویم
میدانی شاهرگ شعرهای من کجاست؟
درست همینجا:
ـــ چشمهای تو ـــ
دستت را روی آن بگذار
میبینی تپش این شعر را؟
اگر چشم از او بگیری
میایستد
میمیرد.
داریوش فرزانه
دلم را بد عادت کردهام
تا از تو برایش نگویمنمیتپد...!
داریوش فرزانه