یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

(کاش این جمعه تورا می دیدم)

(کاش این جمعه تورا می دیدم)
دوش حیران بودم
اشک هایم جاری ، منتظر بر راهی
تا سحر ندبه و قرآن خواندن
در هوای تو و راز ماندن
غم هجران تو بر شهر دلم آتش زد
ولی این سوخته ، از وصل تو هر دم ، دم زد
کاش می آمدی ای چشمه ی نور
تا که تعبیر شود عصر ظهور
کاش می آمدی و جان به فدایت می شد
و نگاه همه ی منتظران مست نگاهت می شد
کاش این جمعه تو را می دیدم
گل لبخند تو را می چیدم
گذر ثانیه ها سنگین است
همچو بازار جهان رنگین است
کاش این کوچه دلتنگی من رهگذری داشت چو باران بهار
خبر از رویش بود و پُر از شور و نشاط
بچّه ها از سر آن کوچه صدا می کردند
سوسن و یاسمن و عود آمد مژده ، آن مهدی موعود آمد

حسین علی رضایی

یار آمد ، خانه ام ویرانه کرد

یار آمد ، خانه ام ویرانه کرد
با هنرمندی مرا دیوانه کرد
دامنی پر کرد از گل ، ناگهان
ذکر می گفت ، راهی میخانه کرد

حسین علی رضایی

علی مولای ما..

علی مولای ما سالار دین است
پناه بی پناهان در زمین است
به هر جایی دلی شده خسته و زار
علی یاور ، امیر المومنین است


علی عارف به دین ، یار پیمبر
علی عاشق به کشتار ستمگر
کمالاتش برون از حد و امثال
علی کامل ، علی میزان محشر

حسین علی رضایی