یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

ای‌که در چشمِ خلایق ز تو آیت کم نیست

ای‌که در چشمِ خلایق ز تو آیت کم نیست
ذکـرِ بی وقفـه ی ذرّات برایت کم نیست؟

ما که در شکـرِ قضـا و قـدَرَت محـجـوریم
عبـدِ خامیم برایت به رضایت کم نیست؟

گرچه شکرِ همـه ی خلق ندارد به تو سود
ذاتِ بی‌حدِ تو را شکرِ نهایـت کم نیست؟


وصفِ‌تو هیچ‌نشد هر چه‌که خوبان گفتند
بهرِ توصیـفِ تو هر چند روایت کم نیست

شکرِ مخلـوقِ تو در اوج برای تو کم است
تو همانی که کمی از تو عنایت کم نیست

در رسیدن به تو ای از همـه دلخواه ترین
چه‌بخواهم که‌رسیدن‌به‌هدایت‌کم نیست

امیر بهنام

افـتاده ماهــچــهـره نگـاری بـه فالِ ما

افـتاده ماهــچــهـره نگـاری بـه فالِ ما
این‌نقش‌ِعاشقانه‌چه‌خوش‌کرده‌حالِ ما

فالی‌که‌میشود سبب‌ِ شور و حال خوب
تعبیرِ آن چه هست به غیر از وصالِ ما

تلخ‌است‌اگربه‌کام‌ازاین‌قهوه‌سرخوشیم
مسـتی کجا و حالِ خـوشِ بی‌مثالِ ما

یک‌گل‌به‌ما رسانده‌چه‌خوش‌ مژده‌ٔ بهار
خوش‌باد از این شکفتهٔ در فال‌سالِ ما

ما بیـدلان بـه دلبـرِ در فال دلـخـوشیم
رحـمت بـر آلِ دلبـرِ بـی قـیل و قالِ ما

خوشحال‌ومست‌وقانع‌وآسوده‌خاطریم
دنـیـای ماسـت زادهٔ فـکــر و خیال ما

دنیا به‌قدرِ لذتِ یک فال کوچک است
این‌طرزِ فکرِ ماست‌که‌ دنیاست مال ما

امیر بهنام