ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
سر می روم از سیاه
و بالا می رود حوصله از سکوت
سر می رود شهر از آه
و تیره می شود ابر از آسمان
سر میرود رود از اشک
و گم می شود دریا در تلاطم
مچاله می شود شهر
در من
در تو
و پهلو می گیرد در بندر
اندوه
دیگر بار
باران می کاری ای سوگ وُ
من سیل درو می کنم!
الا شریفیان
تفسیر کن جهان را به ارتعاش کبوتر
و زیتون را به لهجه ی سپید
تا بهار فریم شود در ترجمان چهار فصل
بدرخشد چشم وحشی
در اُردی بهشتِ شقایق
و اضلاع خند گودتر شود
در شیار لب
تفسیر کن جهان را
به حجمی از نان و گرافیک عشق
که مردان امید اند در موازی ی چشمان
و مادران معجزه به هندسه ی آغوش
در فانتزی کودک به تاویل رویا
الا شریفیان