یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

سر می روم از سیاه

سر می روم از سیاه
و بالا می رود حوصله از سکوت

سر می رود شهر از آه
و تیره می شود ابر از آسمان

سر می‌رود رود از اشک
و گم می شود دریا در تلاطم

مچاله می شود شهر
در من
در تو
و پهلو می گیرد در بندر
اندوه

دیگر بار
باران می کاری ای سوگ وُ
من سیل درو می کنم!


الا شریفیان

تفسیر کن جهان را به ارتعاش کبوتر

تفسیر کن جهان را به ارتعاش کبوتر
و زیتون را به لهجه ی سپید
تا بهار فریم شود در ترجمان چهار فصل

 بدرخشد چشم وحشی
در اُردی بهشتِ شقایق
و  اضلاع خند گودتر شود
در شیار لب


تفسیر کن جهان را
به حجمی از نان و گرافیک عشق
که مردان امید اند در موازی ی چشمان
و مادران معجزه  به هندسه ی آغوش
در فانتزی کودک به تاویل رویا

الا شریفیان