ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
از غزلهایش ڪمے، از بوسههایش اندڪی
اے لب خوشبخت من! قند مڪرّر میمڪی
این درختِ گُل ڪه من در خانه دارم ناقص است
ڪاملش باید ڪنند این بازوان پیچڪی
آنچنان شعرے بگویم در هواے عشق تو
تا ڪه یار مهربان آید به یاد رودڪی
میروم هر روز با این شیطنتهاے ملیح
دست در دست تو تا رنگینڪمان ڪودڪی
در ڪنار من نشین در ساحل زایندهرود
تا تماشایے شوند این ماهیان پولڪی
در ڪنارم باش، بعد از چند روزے میرسد
روزهاے خستگیها، خوابهاے بختڪی
برهنه قد کشیده در هجوم بادها درخت
ببین چه کرده تازیانه های باد با درخت
شبیه شاعری که در بغل گرفته ماه را
بلند می شود، بلند تا خودِ خدا درخت
اگر چه برگ و بار او میان باد گم شده است
نماز می برد چه سبز و خوش بهار را درخت
سری در آسمان، تنی ستاره در ستاره زخم
چگونه بایدش سرود، هان! شهید یا درخت!؟
اگر زمین و آسمان تمام یخ زده است باز
شروع می شود بهار از ستاره تا درخت