یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

هر چه میلم بود، آنچه داده او

هر چه میلم بود، آنچه داده او
درد از آگاهیست، هرچه خوانده او

او مرا جان داد، جانِ من از او
مِکنَتم‌ از او، مال و تن از او

فکرتم ثروت، تکه ای از او
شوکتم قدرت، یکه ای از او

مالک ام او است، مالکِ هر چیز
هرچه دارم من یا ندارم نیز

گر دِهَد من را با خیارِ خویش
میکنم شُکرش هم نگاهش بیش

گر بگیرد هم، هرچه داده است او
حکمتی دارد، نیکزاده است او

من نمی گویم، من ندارم سهم
زآنچه می افتد در رَهَم هر دَم

خوب و بد با هم شادی و هر غم
بلکه می گویم کم ز بیشِ فهم

می دهد هرکس رشد و هم یارا
گر کند کِبرش کم‌ شَود دارا

در هیاهوها این مرا دین است
آخرِ حرفم با خدا این است

من تو را دارم بر دلم اندیش
مر نگهدارت در صفایِ خویش


رضا اسمائی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد