ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
آرزوی دیدن روی ترا دارد دلم
بر زبان نام ترا هر لحظه می آرد دلم
آنچنان شوق تماشایت به سر افتاده است
کاسه چشمم پر از اشک است و می بارد دلم
من زمینی مستعدم بهر کشت و زرع عشق
بذر مهرت را به اشک و عشق می کارد دلم
ترسم از این روزگار و بی سر و سامانیم
داغ حسرت را به جانم گو که نگذارد دلم
بی نصیب از لذت دیدار رویت چون کنم؟
دائم الذکرم ز بس نام تو می آرد دلم
طاقت و تاب تحمل از وجودم رفته است
بار سنگینش به جان را گو که بردارد دلم
عیش و طیش و بغض و کین ما چو در دست دل است
کن وساطت تا مرا دیگر نیازارد دلم
سید محمد رضاموسوی