یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

دراین حیات هیاهو قرار ممکن نیست

دراین حیات هیاهو قرار ممکن نیست
از این حصار فراوان فرار ممکن نیست

چه بوده نیّتِ بنّای این بِنای بزرگ
که راز خلقت آن آشکار ممکن نیست

تمام شعله ی سوزان کهکشان ها نیز
برای روشنی شام تار ممکن نیست

میان این همه سرمای بهمن و اسفند
رسیدن گل و وقت بهار ممکن نیست

لب از ترشح می پاک کن برای خدا
همیشه مست دراین روزگار ممکن نیست

به هر بهانه ی اندک که می رسد از راه
رضای دشمنِ ایل و تبار ممکن نیست

دلم گرفته بگو روزمره گی ها را
ازاین جهان مکرر فرار ممکن نیست


عباس جفره

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد