یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

رفتی تمام آسمان لبریز غم شد

رفتی تمام آسمان لبریز غم شد
تاریکی آمد خانه همرنگ عدم شد

در بستر شب آسمان بر خاک افتاد
پشت زمین از غصه ی مهتاب خم شد

خورشید خواب است و دوباره یک ستاره
در محضرِ ماه از نفس افتاد کم شد

در صحن سینه ناله ها فریاد بودند
اما سکوت آخر نصیب این حرم شد

رویای مهرِ مرغِ عشقِ دشت امید
در خاطرات سبز صحرا مغتنم  شد

آوای جانسوزِ دلِ ‌تنگِ شقایق
حرف دلِ غمگین شب‌های قلم شد

با اشکِ روی گونه ام مهمان عشقم
سیلاب خون در چشم من ثابت قدم شد


علیرضا حضرتی عینی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد