یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

باز می‌آید ز راه شبی پر زرق و برق

باز می‌آید ز راه شبی پر زرق و برق
می‌کند هر آدمی را غرق شرق
اندر شرق این جهان
هست آدابی کز نیاکان
در میان این رسوم جاودان
هست سروری از اجدادمان
میشمارند غنیمت هر دقیقه بیش را
میکنند جشن و سرور لحظه های خویش را

همین است زندگی
گرمی دل های به هم پیوسته
حُقّه ی یاقوت انار به هم دل بسته
سوگند به شیرین کامی هندوانه..‌.‌
او می‌سراید الفاظی عاشقانه...
آی خواجه
حافظ می‌سراید؛
عاشق می نوازد ؛
معشوق می فزاید‌؛....
تو نیز بِه کز ملت عشاق باشی
عالِمی بر عالَم و اشعار آق باشی..
در این شب سپید که می‌خواندش یلدا....
دل می گریزد از غم های فردا....
آی خواجه خیره شو بر یکتای خویش و
چیره شو بر غم های خویش
عارفا نشاید که نامش نَهند عاقلی..
شعر سرودن حافظ را کز عاشقی...


الناز جنت دوست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد