یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

فریبنده زادت خدا..قویِ نازم

فریبنده زادت خدا..قویِ نازم
به آواز نازت پر از حس رازم

عقیقِ سپید و قشنگی به دریا
چرا جان به ساحل دهی دلنوازم

به دریای نیلی تو مهتاب نازِی
پری منظری. عاشقِ صحنه سازم

دمی مرثیه وقت رفتن نخوانی
به بودن بخوان مرغِ سُرنا نوازم

به هر ردپایت به شن های ساحل
تیمم کنم هر شروع نمازم

برقص و بخوان عاشقی کن نجیبا
به غمزه بیا کنج آغوش بازم

به هستی گرانی تو ای مرغ شیدا
تو افسونگرِ قابلی در ترازم

چنان دلفریبانه از دل بخوانی
که سختست پنهان کنم سوز و سازم

من آن قصه خواندم ، وَ باور نکردم
که قو جان سپارد. به شعرِ مجازم

عادل پورنادعلی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد