ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
تا توانی ، دستگیرِ ناتوان همواره باش
در میانِ حوضِ احسان مثلِ یک فوّاره باش
سنگ ، از دلجوییِ اطفال گوهـر می شود
در حریمِ کودکان چون مُهره ی گهوراه باش
با قناعت کرد باید تنگدستی را علاج
در امان از طُعمه ی زر ، با دو صد دیواره باش
حرص اگر داری بیاری رزق را از زیرِ سنگ
در بساطِ آفرینش ، مرغِ آتشخواره باش
بر مرادِ تو نگردد تا فلک ، آسوده شو
مثلِ سنگی در فلاخن ، دیرتر آواره باش
در بدر درمانِ عیسی ، در پی بیمار گشت
در علاج اندیشی از دستِ کسان ، بیچاره باش
تا به خلوت می روی ، دل مثلِ قـرآن جمع کن
در میانِ جمع چون حاضر شوی ، سی پاره باش
عزّت از آنِ کسی باشد که دارد چشمِ پاک
در جهان از گلرخان قانع به یک نظّاره باش
چشم ، چون آیینه از آلودگی ها باز دار
چشمِ نا پاکی اگر داری ، برو هر کاره باش
جواد مهدی پور