یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

تا توانی ، دستگیرِ ناتوان همواره باش

تا توانی ، دستگیرِ ناتوان همواره باش
در میانِ حوضِ احسان مثلِ یک فوّاره باش

سنگ ، از دلجوییِ اطفال گوهـر می شود
در حریمِ کودکان چون مُهره ی گهوراه باش

با قناعت کرد باید تنگدستی را علاج
در امان از طُعمه ی زر ، با دو صد دیواره باش


حرص اگر داری بیاری رزق را از زیرِ سنگ
در بساطِ آفرینش ، مرغِ آتشخواره باش

بر مرادِ تو نگردد تا فلک ، آسوده شو
مثلِ سنگی در فلاخن ، دیرتر آواره باش

در بدر درمانِ عیسی ، در پی بیمار گشت
در علاج اندیشی از دستِ کسان ، بیچاره باش

تا به خلوت می روی ، دل مثلِ قـرآن جمع کن
در میانِ جمع چون حاضر شوی ، سی پاره باش

عزّت از آنِ کسی باشد که دارد چشمِ پاک
در جهان از گلرخان قانع به یک نظّاره باش

چشم ، چون آیینه از آلودگی ها باز دار
چشمِ نا پاکی اگر داری ، برو هر کاره باش


جواد مهدی پور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد