ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
شاعران شهر ما در چرت و بستر نیستند
گیر ابروی کمان و مسخ دلبر نیستند
...
شاعران خطه ی ما وارثان کاوه اند
از تبار مار دوشان ستمگر نیستند
...
خاک و خون هشت ساله،مانده در حلقومشان
خار و خس در گردباد و خار معبر نیستند
...
روز گارِ امتحان دادن کجا بودی رفیق ؟
تا سلحشوران ببینی اینکه ابتر نیستند
...
در کنار نخل بی سر مانده بر پیمانشان
زیر گنبد ساقیِ گندم به کفتر نیستند
...
همچنان با داغ فرزندان به عمق فاجعه
شمع شب سوزند و تعبیر قلندر نیستند
...
با وقارند و بدون اندکی منت کشی
کاسه لیس نابکار ماه منظر. نیستند
...
حافظان مرز و با چوب اصالت آشنا
مرد میدانند و گلبرگ چغندر نیستند
...
در فضای یاوه گویان بی ثمر جولان نده
برکه های خُرده با دریا برابر نیستند
عادل پورنادعلی