یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

در سکوت جنگلی تنها و پرت .

در سکوت جنگلی تنها و پرت .
پر پرنده که نشسته بر درخت .
فوج فوجی پرنده ناگهان پر در هوا .
چند تایی هم سقوط بی هوا .
غرش طوفان نمود پروازشان .
با صدای رعد دیگر همزمان .
همچو ابرهای سیاه میهمان .
نغمه آواز بالهاشان در آسمان .
تندری گشته بر سکوت مردومان .
بالهاشان در فراسوی غرور .
ترک کردند مامن خود رابه زور .
چون نبودش بالهاشان زر نگار .
برق نیامد ،رعد بودش تنها کنار .
بانی پروازشان اقدام یک صیاد بود .
که راحت را ز آنها ودگر هی می ربود .
دانمی از رحم وترحم مطلبی نشنیده بود .
شایدم بلفطره قاتل گشته بود .

احمدرضاآزاد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد