یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

کنون که دفتر ایام پر ز خاطره گشته

کنون که دفتر ایام پر ز خاطره گشته
امید به وصل تو، به باد فنا رفته

غبار خاطره ات رابه آب دیده شویم
خط غبار تو آخرین خط منه

برو که خاطره ات را میان خاطره جویم
در آن دشت خزان با پای خسته


درخت قامت عشقم زهجر روی توخم شد
اسیر دام بلا را آفیت باشد به چه

در پی تو گشتم به هربرزن و کوهی
بر هر شاخه بدیدم جغدی نشسته

به خیال سخن از وصل تو گفتم
حیف از این عمری،که بر باد رفته

رامین آزادبخت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد