یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

باز هم ستاره ای بدرخشید ونشانه ای عیان آمد

باز هم ستاره ای بدرخشید ونشانه ای عیان آمد
خاموش شد‌ تمام عالم و معصومه ای جوان آمد

فرشته ای که در دستانش هم غزل‌هایی داشت
پاشیده بود به آسمان و رنگ آبی اش نشان آمد

در مدح شاعری گویم که خود قلب غزلها گشت
باز هم بهانه ای شده که به جان و دلم روان آمد

درجاده ای که گلهای هستی شکوفه کرده‌اند ببین
ازروشنای هستی هم عطر وبوی گلهای خزان آمد

در زمره شاعران نیستم ولی ماه مجلس هم شدم
نور از ستاره ای گرفتم که خورشیدش فشان آمد

درگیر جعفری هستم وروحش مریض وقلبش بباد
از مرگ او هم نوشتم که بداند سپیده را گران آمد

علی جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد