یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

من حاضر بودم با تار و پود جامه ی ژنده بر تنم ،

من حاضر بودم با تار و پود جامه ی ژنده بر تنم ،
زیر پایت را با همین تنها داشته ام فرش کنم ؛

چه شد که پایت را بر زخمهای دلم گذاشتی ؟
من که از زخم های دلی که زدی گلایه نکرده بودم



رضا اسمائی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد