یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

بیا از من قبول این خرمن گلهای زیبا کن

بیا از من قبول این خرمن گلهای زیبا کن
دگر کمتر سخن از شاید و امروز و فردا کن

به جای زندگی کردن کنار گند مردابی
بیا منزل کنار برکه با آب مصفا کن

بر این دشت کویر خشک آخر این نگاهت چیست؟
نگاه خویش بر همزاد چشمت یعنی دریا کن

چرا این درّه پیمائی؟ تا این کوه است و این قله
از آنجا جنب و جوش شهر را بهتر تماشاکن

چرا نشناسی یارانت؟ اگر گم کرده ای خود را
بیا اینجا درون این دلم خود را تو پیدا کن

ترا من دوست دارم بر زبانم میرود دائم
تو هم این دوست دارم را چو من پیوسته نجوا کن

ز دفتر شست باید واژه های مرگ و مردن را
قلم را آشنا با عشق و با گفتار زیبا کن


جعفر تهرانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد