یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

سرایِ گیتی ندارد توانِ شرحِ فراق

سرایِ گیتی ندارد توانِ شرحِ فراق
چگونه شرح دهم تو را زِ حالِ فراق

تمامِ مدت عمرم گذشت امیدِ وصال
گذر نمود و نیامد حذر جدالِ فراق

امیدِ وصلِ دلانگیز چسان سَرای دلم
گذر گذشت و نیامد افولِ فصلِ فراق

به شوق وصلت گلها پرنده مشتاق بود
پرید به اوج کران ها رسید خزانِ فراق

کنون چه چاره نِمایم رِسم به وصلِ وصالِ
فتاده کاسه ی صبرم به اختیار فراق

به انتظار که باشم بَرَد به ساحل اَمن
سرورِ اهلِ فراغت رسید به غارِ فراق

اگر توانی مرا بود به ناتوانی هِجر
صلیبِ و تیغِ بُران بود کنم نثارِ فراق

شفیقِ مشفقِ حالم که بود خیالِ بهشت
قرین آتش هجر شد در اشتیاق فراق

بکوش به وصل وصالتِ نگر دلِ حافظ
نظر نمود و حذر کرد زِ قیل و قال فراق


حافظ کریمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد