یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

وقت تَنگ است ،با من دیوانه بنشین ساعتی

وقت تَنگ است ،با من دیوانه بنشین ساعتی
حرفها دارم برایت، جنگجوی بی سپاه
از همان روز نخست و آن قرار اولی
یکدگر آزرده ایم، هر بار با یک اشتباه

جای خوبی و بدی این روزها تغییر کرد
یا که آدابی و رسمی نو ،تو بر پا کرده ای؟
جنگ و صلح و کینه هامان یک طرف
گفته اند با دشمنانِ من مدارا کرده ای؟


بین کار خوب و بد دیگر برایت فرق نیست؟
بین جنگ و صلحِمان این پا و آن پا می کنی ؟
آفتاب رفته از بام است، دگر حرفی نماند
عشق از دست رفته را تا کی تماشا میکنی؟

دستِ پیش و پای پس را، دیدم از تو بارها
اندکی بگذر زِ آشوب دل و آرام باش
دست و پا دیگر نزن ، ای مظهر آشفتگی
دیگر اکنون با سکوتت بهترین پیغام باش..

زهرا سادات

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد