ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
وقت تَنگ است ،با من دیوانه بنشین ساعتی
حرفها دارم برایت، جنگجوی بی سپاه
از همان روز نخست و آن قرار اولی
یکدگر آزرده ایم، هر بار با یک اشتباه
جای خوبی و بدی این روزها تغییر کرد
یا که آدابی و رسمی نو ،تو بر پا کرده ای؟
جنگ و صلح و کینه هامان یک طرف
گفته اند با دشمنانِ من مدارا کرده ای؟
بین کار خوب و بد دیگر برایت فرق نیست؟
بین جنگ و صلحِمان این پا و آن پا می کنی ؟
آفتاب رفته از بام است، دگر حرفی نماند
عشق از دست رفته را تا کی تماشا میکنی؟
دستِ پیش و پای پس را، دیدم از تو بارها
اندکی بگذر زِ آشوب دل و آرام باش
دست و پا دیگر نزن ، ای مظهر آشفتگی
دیگر اکنون با سکوتت بهترین پیغام باش..
زهرا سادات