ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
به هر طرف نگاه می کرد آشوب می شد
نگاهش چونان دالان بی حفاظ بود
نمی دانم چرا هدف این نگاه شدم
گفت : می توان عاشق بود
تمام قدرتم را در نگاهم خلاصه کردم تا نبینمش
گفتم : تا کجا
گفت : تا شقایق هست
پرسیدم : شقایق. چه رنگی است ؟
گفت : به رنگ زندگی
به همه شاخه های زندگیش سرکی کشیدم و با لبخند مشکوک تری
گفتم : زندگی ؟
به یاد شعری که دوستش داشتم گفتم :
فریب باغبان مخور ای کل
که آب می دهد و کلاب می گیرد
رفتم تا رنگ زندگی را به شقایق هم نشان بدهم
فریبا صادقی