یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

ای زیبای وحشی می دانی گشته ای آیینه نگاهم

ای زیبای وحشی می دانی گشته ای آیینه نگاهم
خفته به سطرهای دفتر شعر سپیدم شده ای
دور افتاده از چشم منظر آسمان
دزدیده ای خواب از چشمان آبیم خواب شیرینم
مگر تو خواب نداری ، که هر شب خوابم را می کشی روی خود
حالا که اینطور شد پس بیا طبیب حال بی حالیم شو آفتاب و مهتاب این روزها تکراریست
شبگرد این کوچه و آن کوچه آفتابی منم
خوابگرد بوم های نقاشی این شهر غریب منم
دلبر مست خفته به خواب تویی
جادوی بوسه این طلسم بی خوابی
لبان سرخگون جادوی تو
سه تاری می سازم دست ساز از سپیدی پازلف
می دهم رنگ سرخگون چو سور اسرافیلی
که شاید بوسه تو برد بی خوابی چشمانم
آری بی پرده و بی حیا می گویمت به بیداری
آرام گیر در بستر خوب و نرم دفتر مشقم

حسین اصغرزاده سنگ سپید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد