یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

اهلِ دل را عشق ، روزی میکند بیمـارِ خود

اهلِ دل را عشق ، روزی میکند بیمـارِ خود
دل که شد بیمار ، آسان می کند انکارِ خود

پیشِ چشمِ آینه ، هر کس خود آرایی کند
مثلِ گل غلطد به خون از سرخیِ دستار خود


در قمارِ زندگی ، لب را به آبِ تیغ شست
آن که چون منصور افشا کرد از اسرارِ خود

شرم کن از غنچه ی خاموش با چندین زبان
تا نباشی مثلِ بلبل ، عاشقِ گفتار خود

خنده وار از روی لب ها ، برقِ فرصت می جهد
نگذران در خوابِ غفلت ، دولتِ بیدار خود

در گشادِ کارِ خویش از آسمان همّت نخواه
آسمان سرگشته تر از ماست پایِ کار خود

حُسنِ عالم سوز ، از مشّاطه باشد بی نیاز
گرم دارد گوهر از تابندگی ، بازارِ خود

گاهی از آوارِ خود در خویش مدفون می شوم
گاه ، می رویم دوباره از دلِ آوارِ خود

زندگی ، بیهوده بودن در رکابِ مرگ نیست
گردشِ آغاز و انجام ست با پرگارِ خود


جواد مهدی پور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد