یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

با رفیقان گرچه بیرون آمدم از خلوتم

با رفیقان گرچه بیرون آمدم از خلوتم
باز با احساس تنهایی خود هم صحبتم

مثل قرآن غبارآلود مسجد،سالهاست
روی خاک سرزمین خویش هم در غربتم

قصه قصری بدون گنجم اما با شکوه
ظاهری مغرور دارد باطن بی هیبتم

مثل نور از شیشه،از من بی تفاوت رد نشو
بعد عمری عاشقی کمتر ز قدری نفرتم؟

امشب از آیینه راز چشم هایت را بپرس
تا بدانی من چرا از دیدنت در حیرتم


محمد جاهد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد