یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

کوچ هر فصل من از غصه پاییزی نیست

کوچ هر فصل من از غصه پاییزی نیست
آه از لیلی من، قصه دل بازی نیست

هر که را چینی دل بند به بند حافظ بود
حسرت و مِی به سحر، اشک‌دگر رازی نیست

عابد از چشم فریبت، نقش قلبش را بافت
در میان‌تار عشق، صد پود لجبازی نیست

بی‌هنر بر دل آباد کسی لایق شد
این سکون گر هنرست، رقص مرا سازی نیست

بانگ فریاد زدیم، مهر سکوت نقشی بست
در هق هق مستانه ما، بغض دگر آوازی نیست

گر حسابی ته این عمر فلک از ما خواست
طلب صد بدهی چون بدهد، دلمان راضی نیست

محمدرضا علی پور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد