ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
شب
شهر آتشهای خوب
نوازشهای گرم
و ستارگانی
که تکههای پرآشوبِ تن تواند
اگرچه سخت است
گذشتن از زنگار غروب
اما تویی به آنسو
منتظر به پیشواز
با صیقلِ ترنمات
و الماس چشمانِ بُریدهات از ماه
من آوردهام
آخرین بذر شعلهی سرزمینم را
و آخرین زن
و آخرین خورجین عطر
آمدهام به زایشِ فریادی
که امکان زادنش نیست
به چیدن حبهی انگوری
که چرخ میخورد در برهوت
و روح سنگی که میخواهد
به جسم رودی رَوَد
آمدهام با انبوه حریصانهی رویاها
و با همهی ستونهای بیخوابی
تا ابعاد روشن تو را بکاوم
در شب
شهر آتشهای خوب
و نوازشهای گرم.
حسین صداقتی