ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
تو را گفتم که عشق آدمیزاد
یه روزی هست و روزی میشود باد
تو را گفتم حذر کن از دو رنگی
ولی افسوس کردی هی زرنگی
کدامین علم را در سینه داری
که شکایتی دیرینه داری
به فریاد دلت هرگز رسیدی؟
گهی صیادی و روزی چو صیدی
بهوش این زندگی بر موی بند است
زمانی گریه و گاهی به خندست
کدامین عشق و شور آمد به کارت
همه شد آه و واویلا و زارت
به رفتن از جهان اندیشه کردی؟
چرا در خاک سستت ریشه کردی؟
به جدیت تماشا کن خودت را
بپرور در خودت هم گوهرت را
حسن شریفی
با این همه میدان و خیابان چه بگویم؟
با غربت مهمان کُش تهران چه بگویم؟
حرفِ دلِ من شعر و سکوت و سخنم، شرم
با این زن پتیاره ی عریان چه بگویم؟
از این یقه آزادیِ میلاد کراوات
بر اسکلتِ فتحعلیخان چه بگویم؟
از بُغضِ فراموشیِ «همت» به «مدرّس»
از «باکری» خسته به «چمران» چه بگویم؟
با دخترکِ فالفروشِ لبِ مترو
یا بیوه زنِ بچه به دندان چه بگویم؟
زن با غمِ شش عایله با من چه بگوید؟
من با شکمِ گشنه به ایمان چه بگویم؟
با او که گل آورده دم شیشه ی ماشین
با لذت این شرشر باران چه بگویم؟
دامانِ رها، موی پریشان، منِ شاعر
با خشمِ دو مامورِ مسلمان چه بگویم؟
تا خرخره شهری به لجن رفته و حالا
ماندم که به یک چاک گریبان چه بگویم؟!
شعر از: مهدی فرجی
ﻫﻤﻪ ی ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﺎ ﯾﮏ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﺻﻠــی ﺩﺍﺭﻧﺪ
ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﺑﺎﻋﺚ ﻧﺸﻮﯾﺪ
ﮐسی ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺘﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﮐﻨﺪ
ﺑﺨﺼﻮﺹ ﻭﻗﺘـی ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻫﺴﺘﯿﺪ
موریس مترلینگ
من پنجره را دوست دارم
که تو را به من نشان داد
باد را
که عطر تو را برایم آورد
خواب را دوست دارم
که تو را در آن دیدم
من نهر را دوست دارم
که دستهای تو را میشست
دریا را
که تنت را شنا کرده بود
و جاده را
که گامهای تو بر آن خورده بود
من عشق را دوست دارم
که عاشق تو شدم
افشین صالحی
عشق احساس قشنگیست خرابش نکنید
پشت هر پنجره ای نقش بر آبش نکنید
عشق با رد شدن از کوچه به دل خیمه زند
بچه بازی سر کوچه خطابش نکنید
عشق آواز قناری غزل خوان دل است
بر سر شعله بیهوده کبابش نکنید
عشق رخشی ست که در دشت نگاه می تازد
هر کس و ناکسی را پا به رکابش نکنید...
معصومه پیروزه
خفته بودم و او
در گشود به رویاهای من
به تاراج برد رویایی را که در آن میزیستم
و مالکم شد
چنان عشق می ورزید
که نیمه شبان از خواب بر می خواستم
انگار صلات ظهر است
کلارا خانس