یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

با تو شروع شدم،

با تو شروع شدم،
اما ظاهرا
چند دور رایگان
هم،
دور خورشید زده ام...


نگین_رساء

ته مانده های خورشید را

ته مانده های
خورشید را
پشت کوهها
ریخت،
شب را در قدح
چشمانش
خیساند،
خستگی اش
را به میخ ها
آویخت و پنجره را
با پلک هایش بلعید
و خواب را...


نگین_رساء

عشق بزرگم آه چه آسان حرام شد

لیلا دوباره قسمت ابن‌السلام شد

عشق بزرگم آه چه آسان حرام شد

می‌شد بدانم این‌که خطِ سرنوشتِ من

از دفترِ کدام شبِ بسته وام شد؟

اوّل دلم فراق تو را سرسری گرفت

وان زخم کوچک دلم آخر جذام شد

گلچین رسید و نوبت با من وزیدنت

دیگر تمام شد، گل سرخم! تمام شد

شعر من از قبیلهٔ خون است، خون من،

فواره از دلم زد و آمد کلام شد

ما خون تازه در تنِ عشقیم و عشق را

شعر من و شکوه تو، رمزالدوام شد

بعد از تو باز عاشقی و باز… آه نه!

این داستان به نام تو، این‌جا تمام شد
 حسین منزوی

نقش مهمی در این نمایشنامه ندارم...

نقش مهمی در این نمایشنامه ندارم...
قرار است ...
او در یک کافه ی کوچک ...
آن طرف میز بنشیند...
و من...
این طرف میز...
نباشم.....!


#مژگان_عباسلو

در دلم طلوع خورشید و

در دلم
طلوع خورشید و
بهاریست سرسبز
پر از گلهای اقاقیا
که می پوشانمت
چون مرواریدی
در دل صدف
تا همیشه
برایم باقی بمانی

نسترن_بنی_نجار

عاشقانه ترین احساس من به تو

عاشقانه ترین احساس من به تو

سکوتی ست که نمی شنوی

سکوتی که رایحه اش

گل ها را پروانه می کند



پرویز صادقی

تو که شاعر شدی

تو که شاعر شدی
کلمه از شوق خندید!
خندید و شکفت!
خندید و
گل کرد!
گل داد!
گل شد!
و عطر پراکند
در هوای شاعرانگی!

تو که شاعر شدی
کلمه تابید
بر سکوت تاریکی
و صدا روشن شد!

تو که شاعر شدی
کلمه فریاد شد
در سکوت بغض!


تو که شاعر شدی
کلمه جوانه زد!
رویید!
بالید!
درخت شد!
پر از برگواژه‌ها!
شکوفه‌ریز لحظه‌ها!
به طعم میوه‌های شعر!

شبنم حکیم هاشمی