یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

به انتهای شعرم

✍?به انتهای شعرم
که رسیدی
... سکوت کن !آری سکوت کن, و آرام باش,, ببین گوش کن
صدای امواج را می شنوی
که بر صخره های قلبم می کوبند ؟
مرغابی های عشق پرگشوده اند,,
چیزی ؛
در تدارک رفتن
درمن شکل گرفته است
ببین مرا
آغوش بگشا !
تن لرزه های, من
برمدارمشخصی نمی گردند
و خورشیدی
به کوهستان یخ زده ی قلب من نمی تابد
به انتهای شعرم که رسیدی
کلبه ای ؛ در دور ترین جای جنگل برایم مهیا کن,, فانوسی
برایم روشن کن ...
و از گوشه ی چشم هایت
قدری نگاه
در کاسه ی چشمان بیتابم بریز
که از دلتنگ ترین جای جهان

به دیدنت آمده ام.آذریان

صدیقه جـُر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد