ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
مرا به بزم عاشقانه ات ببر
در این شبی که ماه
با نگاه هر ستاره
جرعه جرعه مست میشود....
پیاله ام شکسته است,
تو از شراب چشم خود
دو جرعه قرض میدهی؟
بهـــاره_طــــلایــی
چگونه می خواهید که با دیدنش
مست نشوم...
وقتی که زلف های آشفته چون رنگ شراب
چشمهای آسمانی از رنگ خدا
و حرف های آغشته به بوی یاس دارد
شما بگویید...
چگونه مست نشوم!!
ساسان مردوخی
دوست داشتنش عامیانه نبود
که با کلمات سطحی
بشود شکوهش را به نمایش کشید
دوست داشتنش
حوصله داشت
حساس بود
و من مثل حلزونی که خانه اش
تنها دارایی اش باشد
عشقش را بر شانه هایم حمل می کردم
((روشنک آرامش))
تو را تا دیده رقصیده شب موهای من در باد...
برایت دلبری کردم, و گفتم هر چه باداباد...
تماشا میکنی من را تماما محو من هستی...
و گویا این سکوتت نام من را میزند فریاد
تو با چشمان سوزانت مرا بوسیدی و از شوق
تنم رقصید و این فریادِ شادی را رها سر داد...
نگاهت را نگیر از من... نرو لمسم نکردی تو!
دوباره ظالمانه میروی ای وای از این بیداد...
تو ترکم کردی و رفتی, برایت من دعا کردم:
خرابم کرده ای اما عزیزم خانه ات آباد...
زهرا جعفریان
من امشب تا در میخانه رفتم
به فرمان دل دیوانه رفتم
من از هشیاری ام خیری ندیدم
ازین رو در پی پیمانه رفتم
رضا کشاورز