ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
باز کن موها را
بریز
عطر ماه را
باز کن موها را
بریز بر شانههای شعر
معنا را از جهان بگیر
بوسه بوسه بدم در دهان من
دهانم از کلمه خستهست
بوسه بده
بیگانه کن مرا با کلمه
بوسه بده
بگیر
زمان را از زندگی بگیر
بوسهبده بخند
نظم این مردگی را به هم بریز
بوسهبده بخند
ترس و دلهره در جان غم بریز
باران باش ببار
آینه کن جاده را که منام
بوسه بده ریتم را بریز در رگ سکوت
برقص
بریز کرشمه را در هوای غزل
بوسه بده بخند
برسان ماه را به پلنگ
تنگ را به ماهی تشنه
برقص
بموج
بموجان آبی پیرهنت را
بوسه بده
بگیر
ساحل را از حافظهی این نهنگ خسته بگیر
دستان چتری تو
چون حایلی به روی مطلع سبز قصیدهی باران
گسترده میشود
ای روح مضطرب از شستشوی شبانه!
این حایل هراس را به دور افکن
بگذار تا حلول سبز قصیده تن تو را
در نور و در سرور جوهر شعری
تا اوج و تا عروج بشوید.
هوشنگ صهبا
دستان چتری تو
چون حایلی به روی مطلع سبز قصیدهی باران
گسترده میشود
ای روح مضطرب از شستشوی شبانه!
این حایل هراس را به دور افکن
بگذار تا حلول سبز قصیده تن تو را
در نور و در سرور جوهر شعری
تا اوج و تا عروج بشوید.
هوشنگ صهبا
چشم هایم را می بندم
تو را می بینم
چشم هایم را باز می کنم
تو را می بینم
بعد از تو دنیا چیزی ندارد که
ارزش دیدن داشته باشد
پرویزصادقی