میان محکمه آمد زنی که رخسارش

میان محکمه آمد زنی که رخسارش
ز لاله سرخی آن بیش بود وصافی آن

کشاند در بر قاضی جوان شوخی را
که شاکی از عملش بود وبی صفایی آن

به شکوه گفت:مرا این بزور بوسیده است
خلاف قاعده عفت و منافی آن

جوان هر آنچه به تقصیر خویش عذر آورد
ز صدر محکمه صادر نشد معانی آن

لذا به جانب زن روی کرد وبا اوگفت:
تو هم ببوس مرا تا شود تلافی آن

ابوالقاسم حالت

به آرامش ظاهری هم حسادت نکنیم

به آرامش ظاهری هم حسادت نکنیم

چه معلومه که هر کدوممون یه کوه درد باشیم

گذران زدگی این را به من آموخت

من گاهی از شدتِ وضوح ِ خداوند در کودکان

من گاهی از شدتِ وضوح ِ خداوند در کودکان

پر از هراس می شوم و

دل‌‌م شروع می کند به تپیدن.

دل‌م آن قدر بلند بلند می تپد

که بهت‌‌زده می دوم

تا از لایِ انگشتانِ کودکان

خداوند را 

برگیرم..

مصطفی مستور"

انسان های مدرن..

که عشق اینبار هم بازیچه ست

که عشق اینبار هم بازیچه ست

می فهمم

"نیکی فیروزکوهی"

ﺍﺯ ﺍینـﺠﺎ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﻢ

ﺗﺎ ﺁنـجا ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ

ﻭﺟﺐ

ﺑﻪ

ﻭﺟﺐ

ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ …

ﻋﺎﻃﻔﻪ ﺭﺯﻡ ﺁﺭﺍ

عشق جان نیست که آسان بگیری

عشق

جان نیست

که آسان بگیری

تفنگت را

بیهوده پرنکن

"بهمن فاطمی"