ﭼﻪ ﮔﻨﺎﻫﯽ؟
ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺗﻨﮓ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮ
ﺗﻦ ﺗﻮ ﻋﯿﻦ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﺖ،
ﺟﻬﻨﻢ ﺑﺎ ﻣﻦ!
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
هیچ می دانی
عکس هایی که از خودت
می فرستی برایم
پراسترس ترین اتفاق زندگی منند؟
عکس هایی که
یکی پس از دیگری
در حافظه ی گوشی سیو می کنم
بی آنکه درست نگاهشان کنم ..
حتی در خاطرم نمانده
که توی آن عکس برفی
شال گردن انداخته بودی یا نه ..
یا توی آن عکس ظهرِ تابستانی ات
عینک دودی به چشم داشتی یا نداشتی ..
فقط به طرز احمقانه ای
خودم را عذاب می دهم که
حالا که من این عکس ها را نینداخته ام ..
نکند عکاس او باشد؟
نفیسه_سادات_موسوی
ای عشق این سکوت من از روی عجز نیست!
حرمت نگاه داشته ام خاطرات را...
نفیسه_سادات_موسوی
من که بیچاره شدم کاش ولی هیچ دلی
گیرِ لحنِ بمِ مردانه ی محکم نشود .. !
نفیسه_سادات_موسوی
امشب تمام حرف دلت را به من بگو
این چشم ها به دیدن فردا نمیرسد
از روزگار بیشتر از حد خود مخواه
خیری از او به اهل تمنا نمیرسد
((نفیسه سادات موسوی))