ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
وقتی با لباس نو
به دیدنم می آیی
شادی باغبانی را دارم
که گلی تازه در باغچه اش روییده
"نزار قبانی"
روشنای زندگی ام
نسیم من
فانوس ام
بیانیه باغ های من
پلی به سمت من بکش از عطر نارنج
جایی به من بده
چون شانه عاجی
در میان شب گیسوانت
و آنگاه فراموشم کن
« شاعر : نزار قبانی »
طولش نمیدهم
چرا که عشق
روشن و مختصر است ؛
مَن هلاک کسی چون توام
که روزی از راه برسد...
I'm reviewing it
It's all for you ..
دلـم را که مرور میکنم
تَمـامِ آن از آنِ «توست»..
#نزار_قبانی
دوستت دارم
و نگرانم روزی بگذرد
که تو تن زندگی ام را نلرزانی
و در شعر من انقلابی بر پا نکنی
و واژگانم را به آتش نکشی
دوستت دارم
و هراسانم دقایقی بگذرند
که بر حریر دستانت دست نکشم
و چون کبوتری بر گنبدت ننشینم
و در مهتاب شناور نشوم
سخن ات شعر است
خاموشی ات شعر
و عشقت
آذرخشی میان رگ هایم
چونان سرنوشت
نزار قبانی
ترجمه : موسی بیدج
در شهر من
عاشقان را دیوانه میخوانند
در سرزمینم
عشق را
همقطار حشیش و افیون میپندارند
به نام عشق، کیفر میدهند
به نام عشق، قانون مینویسند
و به نام عشق، گردن میزنند
پس من نیز تصمیم گرفتم
شعر و جنون را
پیشهی خود سازم.
(نزار قبانی)
زن ،
مردی ثروتمند نمی خواهد یا
خوش چهره
و یا حتی شاعر !
او مردی را می خواهد
که بفهمد چشم هایش را
و اگر ناراحت شد
به سینه اش اشاره کند و
بگوید:
اینجا وطن توست ...
نزار قبانی