یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

گویند بشنو از جام شرح فراق یاران

گویند بشنو از جام شرح فراق یاران
لیکن نمانده گوشی جز آنِ اهل باران

وقت است تا برآیم زین مجلس خرابات
کی برده است به منزل، زیره به قصد کرمان

پروانه‌ام بسوزد در اوج آتش عشق
نشنیده کس صدایی زین تارهای نالان

مهتاب برنیامد در آسمان کویت
زیرا بسی خجل گشت زان زلف‌های تابان

شاید مرا همی‌خواند آن باغبان گلزار
گوید نمانده تابی در صاحب بهاران

تا کی همی کشم آه زانکه خنک شود دل
مرحم ندارد این درد جز بوسه طبیبان

ای خواب‌گزار هستی گو مُهرْ راز دنیا
تا بر کسی نماند اسرار عشق پنهان

مهدی وفازاده

گویند به من که عشق چیست؟

گویند به من که عشق چیست؟
عشق وصال نافرجام یک آه است
تمنای سوختن پروانه
در زیر شعله‌های آلوده

عشق طعم لب‌های معشوق است
لب‌هایی به تلخی قند،
در کنار چای شیرین
باشد که نیرنگت به پایان برسد
ای آغاز تلخ‌ترین رؤیای شیرین

عشق گلی تنهاست
در میان گلزار خارها
بلبلان زخمی باغش،
خاموش،
در حسرت سوختن پروانه‌ها نشسته‌اند

و چه منظره زیباییست
رقص سکوت سوختگان
زیر باران حسرت‌ها


مهدی وفازاده