یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

می خواهم یکی شوم

می خواهم یکی شوم
با تو
و از زمین برخیزم،
آفتابی را
می خواهم
با تمام پوست و گوشت خودم
تجربه کنم.
از اتفاق بنفشه
سبز شوم
و ساقه ای را بالا ببرم
تا خودت.
بگو باران!
از کدام رگم
سرخ بریزم در تو؟
دست روی کجای این زرد بگذارم
در سینه ی تاریکی؟
و آن آبی رنگین کمان کجاست؟
حالا که ابرهات
شناورند
در قلب روشنایی.
..!

مرضیه رشیدپور

حرف حساب نیست

حرف حساب نیست
اندوه مان
کتاب شد

مرضیه رشیدپور

و بعد برگی نبود و بادی

و بعد برگی نبود
و بادی
که واژه برقصاند
شعر
دیگر ریشه نداشت
و شاخه هایش
از ارتفاع دلم
می افتاد.


مرضیه رشیدپور

رهایم کنید ای بادها

رهایم کنید ای بادها
پیش از شما یک نفر
قلب مرا
از ریشه کنده است

مرضیه رشیدپور