یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

در خاموشی شب

در خاموشی شب
بُرید، ریسمانِ جوانی‌ام
آه
سپیده‌دمان
بوی غربت می‌دهد
همه جا...

محمدرضانعمت پور

از پنجره ی اتاقم..

از پنجره‌ی اتاقم
دستانم را بیرون می‌آورم
روی ابرها, نامت را می‌نویسم
و تو را در آغوش می‌گیرم
من, برایت بارها خواهم مُرد
چون تو همانی
که باید
برایت بارها مُرد...


محمدرضانعمت پور

زیباترین آیه, نگاه توست

زیباترین آیه, نگاه توست
با من حرف بزن
بگذار تو را بخوانم.


محمدرضانعمت پور

کجا می روی؟

کجا می روی؟
تمامِ جاده ها
تا ابد
در دست تعمیرند!
چمدانت را باز کن
و عطر این خانه را
استشمام کن...

محمدرضانعمت پور

دیوانه‌ام!

دیوانه‌ام!
آخر که را دیده‌ای
هر روز از خود بپرسد
چرا آمد؟
چرا رفت؟
چرا نمی‌رود؟


محمدرضانعمت پور

گلوله بی صدا

گلوله بی صدا
در تاریکی می دِرَد
سینه ی عاشق را…

محمدرضانعمت پور

بی آنکه بدانی دوستت دارم، زیسته‌ام!

بی آنکه بدانی
دوستت دارم، زیسته‌ام!

و این
مرگ تدریجی نیست آیا؟

محمدرضانعمت پور

من مرده‌ام و شعرهای من

من مرده‌ام
و شعرهای من
زنده‌اند در گندم‌زار گونه‌ها و بوسه‌ها
برای آنانی که می‌دانند
چیست بوسه‌ها…

محمدرضانعمت پور