یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

شب ها در جایی میانِ نبضِ تاریکی

شب ها
در جایی میانِ نبضِ تاریکی
و تپشِ خیال
با چشمانِ بارانی
می گشت
دنبال گمشده ای
در سیاره ی متروک


سکوتِ سینه،
می زد
زخمِ کنایه
بر سکانسِ جهنمیِ
سایه ی حسرت.


فریبا_صادق_زاده

بیا این بهار بنویسیم

بیا
این بهار
بنویسیم
تفسیرِ جدیدی
بر آیه ی عشق

شاید...!
این گونه
ختمِ به خیر شود
سپیدیِ عاشقانه ها
میانِ سجاده ای
که بر آسمانِ زلالِ چشمانت
گسترده ام.


فریبا صادق زاده

می سُرایم

می سُرایم
تو را
با مونولوگی از احساس

بر سطر به سطرِ عاشقانه هایم

باز کن
جغرافیایِ دلت را
بر آوازِ دلدادگی ام.


فریبا صادق زاده

نفس می کشد

نفس می کشد
سایه ی خیالی
در لحظه هایم

خاموش

امّا..
به هزار ناله ی بی تاب
در سخن.

فریبا صادق زاده

تو را در کتابِ عشق

تو را
در کتابِ عشق
میان هزاران واژه ی دلتنگی
غریبانه
نفس می کشم

افسوس تو نیستی..
سرنوشت
به تنِ روزگارم
تنهایی و درد پوشانده
که بر قواره ی صبرم
گشاد می آید


و به غروبِ
آفتاب مهربانی
سایه ام
بر دیوارِ تقدیر
کوتاه شده
که دستم به بودنت
نمی رسد

پس با
اشکی از دلتنگی
غصّه ای از شکست
لبخندی از غرور
با بغض نشسته بر گلو
و سکوت چشمانم

با راز سر به مُهرِ
سالیانِ تنهایی
در خط پایانِ سفر عشق
تو را
به خدای
عاشقانِ تنها می سپارم.


فریبا صادق زاده

ما حراج کردیم

ما
حراج کردیم
سادگی و یکرنگیِ دلمان را
به لبخند آمرانه ای

حال اگر...
همنشینِ بارانیم
و دریا دریا می باریم


پیر شده ایم
در شبِ این همه خاطره

تو
خرده مگیر
بر اندوه و خستگی های دلمان.



فریبا صادق زاده

شکست حباب شیشه ایِ بغضی

شکست
حباب شیشه ایِ بغضی
که نگاه مغموم آینه را
خاکستری
و شرم عشق را
درانعکاس تلخندهایش
نهان کرده بود‌


فریبا صادق زاده

خسته ام از تزویرها

خسته ام از
تزویرها
در دنیای وارونه ها

از فریادهای بغض شده
در گلوگاه غصه ها

از دلتنگی های گل آلود
در هیاهوی بی کسی ها

از لبخندهای تلخ
در زیستنِ به اجبارها

ما به کدامین قانون
محکوم به زندگی شده ایم که؟

حکم مرگ
به لبخندهایمان داده اند و
درد از سرنوشت مان
بر سقف آرزوهایمان می چکد....

با این حال..
غصه نخور دردت به جانم

گواهی می دهم
گذر خواهیم کرد
از راه های بی عبور

از شبهای بی چراغ
از غصه های بی پایان

از پل های شکسته
از رازهای سربسته...

ما پیدا خواهیم کرد
رد پای خوشبختی را
ملالی نیست....


فریبا صادق زاده