یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

ای کاش در وجودت بذر مهربانی میکاشتم

ای کاش در وجودت بذر مهربانی میکاشتم
از درونت بدی،اندوه و نفرت را برمیداشتم
کاش توان از بین بردنت را در خاطر نااهلان میداشتم
بین تو و راه عشق فاصله هکتار به هکتار میگذاشتم
ذهنت رابرای یادآوری آن شب خوفناک به دار
می آویختم
چشمت رابرای اشک های بی اختیاربه ساز گوشه ی دیوار می آویختم
ای کاش صبح چشمانم عزیزی را نبیند
غریبه باشم کسی مرا نزدیک نبیند
مرا طوری از یاد برند گویا در آغوش خاکم
ماندن از من نخواهند گویا در آغوش بادم
پروردگارا ...
در دنیای پر مهرت کسی را برای دیدار ندارم
جایی برای ارام گرفتن با نخی سیگار ندارم
نقطه کوری برای زدن گیتار ندارم
مرحمی برای این قلب بیمار ندارم
میلی برای دیدار با آرزوهایم نداری
حقم را بده به دیدارت بیاییم ...!

فائزه لطف الهی