یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

به کوی تو...

به کوی تو...
نه میدانم ابتدای جاده کجاست...!؟
نه میدانم انتهایش را...!؟
ولی خوب میدانم,
این راه خلوت بی پایان,
ترک برداشته از شدت کنجکاوی!!
تا بفهمد...!!
این پا برهنه ی محنون,
در پی کیست...!؟

رسول امامی

غبطه میخورد به حالمان دریا

غبطه میخورد به حالمان دریا
آنگاه که از چکیده باران,
قطره ای در زمین افتد...
تو چکیده بارانی...
همان شبنمی پس از باران...
و زمین...
.

.
.
در انتظار قیامت یک برخورد...!!

رسول امامی

گاهی یادم می رود, بذرهای خیالت را...
در کدام پرسه ناکجاآباد دلم کاشته ام..!؟
باید دست به دامن باران شوم...
باران که ببارد, به من خواهد گفت...


رسول امامی