ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
از تمام داراییها
یکی، دو گلدان شمعدانی دارم
یک جفت ماهی سرخ دارم
دوچرخهای یادگار پدربزرگ
یک مداد دندان زده
چند تا شعر
و تا دلت بخواهد «دوستت دارم»...
| حمید جدیدی
بخند محبوبم
دنیا گاه
به شکل تمشک بزرگی ست
که هر کس
سهمی از سرخی آن خواهد داشت!
گنجشک ها
دست های عابران
لب های تو
و جای زخم های من...
"حمید جدیدی"
یاد گرفته ام حس دوست داشته نشدن را
بعضی آدما میدونید چجوری ان ؟
خب فقط کسیو دوس دارن ک ردشون میکنه..
بعضی آدما طرد شدنو دوس دارن!
بعضی آدما فقط سمت کسی کشیده میشن ک اونو نخواد !
یکی میگفت این همش یجور مرضه !
#حمید_جدیدی
درس زیاد می خواندم
و هر جایی که برایم مهم بود
با یک مداد زیرش خط می کشیدم:
"قانون اول نیوتن"
همیشه یکی از سوال های امتحانی بود.
قانون "جاذبه" هم،
گفتم "جاذبه"،
یاد چشم های تو افتادم . . .
و چشم
عضو مهمی ست
وگر نه زن ها
اینقدر با دقت،
رو به آینه
"زیرش با مداد خط نمی کشیدند"
شاعر: حمید جدیدی
اینکه شمعدانی را "جانم" صدا می زنم
دست خودمَم نیست
همیشه فکر می کنم که گُل ها را
تو به دنیا آوردی
به گلدان مریمُ نرگسُ یاس
یا همین بنفشهُ شب بو
نگاه کن ..
___ زیباییِ شان به تو رفته
تنهاییِ شان به من ___ !
(حمید جدیدی)
"گلم"
که صدایت می کنم
شمعدانی
چه اخمی می کند!
مانده ام "جانم" را
چقدر آهسته بگویمت
که هم تو بشنوی
و هم آب از دل هیچ گنجشکی
تکان نخورد.
اینکه شمعدانی را "جانم" صدا می زنم،
دست خودم نیست
همیشه فکر می کنم که گلها را
تو به دنیا آوردی
به گلهای مریم و نرگس و یاس
یا همین بنفشه و شب بو
نگاه کن
زیبایی شان به تو رفته
تنهایی شان به من.
"حمید جدیدی"